پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1403

چرا به لقمان حکمت داده شد؟ عدم پذیرش مسئولیت مگر با امر خدا!

احساس تکلیف و تلاش مجددانه برای کسب قدرت این روزها بسیار مشاهده می شود، چه افرادی که بر اساس احساس تکلیف شان! اقدام به هزینه های کلان می نمایند، و زمین و زمان را به هم می دوزند تا برای رضای خدا! به قدرتی برسند و ادای وظیفه نمایند!!

 

لذا حدیث زیبایی در باره شیوه پذیرش مسئولیت و علت حکیم بودن لقمان، که از دوست عزیزی دریافت کردم را در ادامه آورده ام؛ باشد که خداوند به همه ما حکمت و دیانت و عقل عطا فرماید.

 

البته چون این حدیث با چند منبع و با کمی تفاوت آمده بود، دو روایتش را آورده ام؛ که البته همگی مطلب واحدی دارند.

 

روایت اول

حمّاد گويد: «از امام صادق عليه السلام درباره لقمان‏ و حكمتش كه خداوند از آن ياد كرده است، پرسيدم. حضرت فرمود: حكمت به لقمان به دليل حسب، مال، خويشاوندان و قدرت جسمى داده نشد. (تا آن‏كه گويد): خداوند- تبارك و تعالى- گروه‏هايى از فرشتگان را هنگامى كه روز نيمه شد و چشم‏ها با خواب قيلوله‏ {نيمروز} آرام گرفت، مأمور كرد. آنان به گونه‏ اى كه لقمان بشنود ولى آنان را نبيند، ندا دادند و گفتند: اى لقمان، آيا مى‏خواهى كه خداوند تو را جانشين در زمين قرار دهد و تو ميان مردم حكم {حکومت و یا قضاوت} كنى؟ لقمان گفت: اگر خداوند متعال مرا به اين كار دستور مى‏دهد، مى‏شنوم و اطاعت مى‏كنم؛ چرا كه اگر او با من چنين كند، خودش كمكم مى‏كند و يادم مى‏دهد و حفظم مى‏نمايد. ولى اگر مرا مخير مى‏سازد، من عافيت را مى‏پذيرم.

 

فرشتگان گفتند: اى لقمان، چرا چنين گفتى؟ لقمان گفت: چون حكم {حکومت و یا قضاوت} ميان مردم از سخت‏ترين جايگاه‏هاى دينى است و از همه بيشتر در فتنه و بلاست و رها مى‏شود و كمك نمى‏شود و ستم، او را از هر سو مى‏گيرد و صاحبش ميان دو چيز است: اگر به‏حق برسد، شايسته است كه تن به سلامت ببرد؛ ولى اگر خطا كند، راه بهشت را خطا كرده است و هر كس كه در دنيا ذليل و ضعيف باشد، بر او آسان‏تر است كه در قيامت حاكم، بزرگ و شريف باشد و هر كس كه دنيا را بر آخرت برگزيند، هر دو را از دست داده و زيان كرده است. اين كه، از بين مى‏رود و به آن هم نمى‏رسد. حضرت فرمود: فرشتگان از حكمت لقمان شگفت زده شدند و خداوند رحمان سخن لقمان را تحسين كرد …»[1]

 

روایت دوم

خداى متعال مى‏فرمايد: لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[2]: (به تحقيق ما به لقمان حكمت داديم تا خدا را سپاس گويد و هر كه سپاس او گويد، سپاس خود را بجا آورده و هر كس كفران نمايد بدرستى كه خداوند بى‏نياز و ستوده است).

 

تفسير (على بن ابراهيم) از حماد نقل مى‏كند: از امام صادق (ع) در باره لقمان و حكمت او پرسيدم، فرمود: به خدا سوگند حكمتى كه به لقمان داده شده بود، در باره حسب و نسب و مال و خانواده و قدرت بدنى و جمال و زيبايى نبود، بلكه او مردى قوى در راه خدا و متّقى در محارم خدا و مردى درست انديش و صاحب فكر و نظر بود كه هرگز در طول روز نمى‏خوابيد و هيچ يك از مردم از جهت دقّت در پوشيدگى او را در حال قضاى حاجت يا غسل كردن نديد، و هرگز از چيزى خنده نكرد و با هيچ فردى منازعه و جدال ننمود و با زنانى ازدواج كرد و فرزندان زيادى بوجود آورد كه بيشتر آنها در كودكى مردند، امّا او براى هيچ يك از آنها گريه و زارى نكرد، و هرگز از كنار دو نفر كه در حال نزاع و كشمكش بودند عبور نمى‏كرد جز اينكه ميانشان صلح و آشتى برقرار مى‏نمود و هرگز هيچ سخن نيكو و پسنديده‏اى را از كسى نمى‏شنيد، جز اينكه او را تحسين مى‏كرد و از او مى‏پرسيد كه چه كسى اين سخن را به او گفته و در باره توضيح و تفسير آن سؤال مى‏كرد و اغلب در مجالس حكما و فقها شركت مى‏كرد و با قضاة و پادشاهان معاشرت مى‏كرد و به آنها پند و اندرز مى‏داد كه مواظب امتحان الهى باشند و به خدا تكيه كنند و همواره در طلب علمى بود كه بوسيله آن بر نفس خود تسلّط يابد و با هواى نفس مبارزه كند و همواره قلب خود را با تفكّر مداوا مى‏كرد و نفس خود را با عبرتها و مواعظ تربيت و تعديل مى‏نمود و هرگز در باره چيزى كه نديده بود اظهار نظر نمى‏كرد و به همين دليل از جانب پروردگار به او حكمت عطا شد.

 

و خداوند تعالى گروههايى از ملائكه را در نيم روز به سوى او فرستاد و آنها لقمان را ندا كردند، (در حالى كه لقمان صداى آنها را مى‏شنيد، ولى آنها را نمى‏ديد) و به او گفتند: اى لقمان‏، آيا مى‏خواهى خداوند تو را خليفه و جانشين خود در زمين قرار دهد تا ميان مردم حكم نمايى؟ لقمان گفت: اگر پروردگارم فرمان دهد به گوش دل مى‏شنوم و اطاعت مى‏كنم، چون اگر پروردگارم چنين فرمان دهد، مرا يارى نموده و مرا تعليم داده و عصمت مى‏بخشد و اگر پروردگارم به من اختيار داده من عافيت و كناره‏گيرى از اين مسئوليّت عظيم را ترجيح مى‏دهم. ملائكه گفتند: اى لقمان، بدان كه حكومت‏ ميان مردم تو را به بيشترين آزمايش و امتحان دچار مى‏كند و در عوض به بالاترين مراحل دين مى‏رساند.

 

در ادامه حديث مى‏گويد: ملائكه از حكمت‏ او متعجّب شدند و خداى رحمان منطق او را نيكو شمرد، پس از فرداى آن روز، خداوند بر او حكمت نازل فرمود و او را از فرق سر تا نوك پا غرق در حكمت و دانش نمود، در حالى كه خوابيده بود، او را با پوششى از حكمت فرو پوشيد، پس در حالى بيدار شد كه حكيم‏ترين مردم در زمان خود بود و ميان مردم با حكمت و دانش خود حكم مى‏كرد.

 

و چون خداوند حكمت به او داد و او خليفه بودن را نپذيرفت، خداوند ملائكه را فرمان داد تا داود را خليفه و حجّت قرار دهند و داود اين امر را پذيرفت و شرطى را كه لقمان كرد، در پذيرش خود قرار نداد، لذا خداوند او را جانشين خود در زمين قرار داد و هر بار كه مبتلا به آزمايش و امتحان مى‏شد، (به جز يك بار) خداوند او را از خطا حفظ مى‏كرد و از او در مى‏گذشت و لقمان از آنجا كه هم عصر داود (ع) بود، بسيار با داود ملاقات مى‏كرد و او را موعظه مى‏نمود و داود به او گفت: خوشا به حالت! اى لقمان كه داراى حكمت شده‏اى و در عين حال بلا و امتحان از تو منصرف شده، چون داود به مقام خلافت رسيده و با خطا و آزمايش مبتلا گشته است.[3]

 

———————————————————————-

[1] منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، ج‏30، ص: 121

[2] سوره لقمان، آيه 12

[3] جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبياء ( قصص قرآن – ترجمه قصص الأنبياء جزائرى) – تهران، چاپ: اول، 1381 ش.

قصص الأنبياء (قصص قرآن – ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص: 469؛ باب سيزدهم؛ درباره لقمان و حكمتهاى او

 

همچنین ببینید

سخنان حکیمانه به روز شد

سخنان حکیمانه به روز شد 1402/05/21

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *