احساس تکلیف و تلاش مجددانه برای کسب قدرت این روزها بسیار مشاهده می شود، چه افرادی که بر اساس احساس تکلیف شان! اقدام به هزینه های کلان می نمایند، و زمین و زمان را به هم می دوزند تا برای رضای خدا! به قدرتی برسند و ادای وظیفه نمایند!!
لذا حدیث زیبایی در باره شیوه پذیرش مسئولیت و علت حکیم بودن لقمان، که از دوست عزیزی دریافت کردم را در ادامه آورده ام؛ باشد که خداوند به همه ما حکمت و دیانت و عقل عطا فرماید.
البته چون این حدیث با چند منبع و با کمی تفاوت آمده بود، دو روایتش را آورده ام؛ که البته همگی مطلب واحدی دارند.
روایت اول
حمّاد گويد: «از امام صادق عليه السلام درباره لقمان و حكمتش كه خداوند از آن ياد كرده است، پرسيدم. حضرت فرمود: حكمت به لقمان به دليل حسب، مال، خويشاوندان و قدرت جسمى داده نشد. (تا آنكه گويد): خداوند- تبارك و تعالى- گروههايى از فرشتگان را هنگامى كه روز نيمه شد و چشمها با خواب قيلوله {نيمروز} آرام گرفت، مأمور كرد. آنان به گونه اى كه لقمان بشنود ولى آنان را نبيند، ندا دادند و گفتند: اى لقمان، آيا مىخواهى كه خداوند تو را جانشين در زمين قرار دهد و تو ميان مردم حكم {حکومت و یا قضاوت} كنى؟ لقمان گفت: اگر خداوند متعال مرا به اين كار دستور مىدهد، مىشنوم و اطاعت مىكنم؛ چرا كه اگر او با من چنين كند، خودش كمكم مىكند و يادم مىدهد و حفظم مىنمايد. ولى اگر مرا مخير مىسازد، من عافيت را مىپذيرم.
فرشتگان گفتند: اى لقمان، چرا چنين گفتى؟ لقمان گفت: چون حكم {حکومت و یا قضاوت} ميان مردم از سختترين جايگاههاى دينى است و از همه بيشتر در فتنه و بلاست و رها مىشود و كمك نمىشود و ستم، او را از هر سو مىگيرد و صاحبش ميان دو چيز است: اگر بهحق برسد، شايسته است كه تن به سلامت ببرد؛ ولى اگر خطا كند، راه بهشت را خطا كرده است و هر كس كه در دنيا ذليل و ضعيف باشد، بر او آسانتر است كه در قيامت حاكم، بزرگ و شريف باشد و هر كس كه دنيا را بر آخرت برگزيند، هر دو را از دست داده و زيان كرده است. اين كه، از بين مىرود و به آن هم نمىرسد. حضرت فرمود: فرشتگان از حكمت لقمان شگفت زده شدند و خداوند رحمان سخن لقمان را تحسين كرد …»[1]
روایت دوم
خداى متعال مىفرمايد: لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[2]: (به تحقيق ما به لقمان حكمت داديم تا خدا را سپاس گويد و هر كه سپاس او گويد، سپاس خود را بجا آورده و هر كس كفران نمايد بدرستى كه خداوند بىنياز و ستوده است).
تفسير (على بن ابراهيم) از حماد نقل مىكند: از امام صادق (ع) در باره لقمان و حكمت او پرسيدم، فرمود: به خدا سوگند حكمتى كه به لقمان داده شده بود، در باره حسب و نسب و مال و خانواده و قدرت بدنى و جمال و زيبايى نبود، بلكه او مردى قوى در راه خدا و متّقى در محارم خدا و مردى درست انديش و صاحب فكر و نظر بود كه هرگز در طول روز نمىخوابيد و هيچ يك از مردم از جهت دقّت در پوشيدگى او را در حال قضاى حاجت يا غسل كردن نديد، و هرگز از چيزى خنده نكرد و با هيچ فردى منازعه و جدال ننمود و با زنانى ازدواج كرد و فرزندان زيادى بوجود آورد كه بيشتر آنها در كودكى مردند، امّا او براى هيچ يك از آنها گريه و زارى نكرد، و هرگز از كنار دو نفر كه در حال نزاع و كشمكش بودند عبور نمىكرد جز اينكه ميانشان صلح و آشتى برقرار مىنمود و هرگز هيچ سخن نيكو و پسنديدهاى را از كسى نمىشنيد، جز اينكه او را تحسين مىكرد و از او مىپرسيد كه چه كسى اين سخن را به او گفته و در باره توضيح و تفسير آن سؤال مىكرد و اغلب در مجالس حكما و فقها شركت مىكرد و با قضاة و پادشاهان معاشرت مىكرد و به آنها پند و اندرز مىداد كه مواظب امتحان الهى باشند و به خدا تكيه كنند و همواره در طلب علمى بود كه بوسيله آن بر نفس خود تسلّط يابد و با هواى نفس مبارزه كند و همواره قلب خود را با تفكّر مداوا مىكرد و نفس خود را با عبرتها و مواعظ تربيت و تعديل مىنمود و هرگز در باره چيزى كه نديده بود اظهار نظر نمىكرد و به همين دليل از جانب پروردگار به او حكمت عطا شد.
و خداوند تعالى گروههايى از ملائكه را در نيم روز به سوى او فرستاد و آنها لقمان را ندا كردند، (در حالى كه لقمان صداى آنها را مىشنيد، ولى آنها را نمىديد) و به او گفتند: اى لقمان، آيا مىخواهى خداوند تو را خليفه و جانشين خود در زمين قرار دهد تا ميان مردم حكم نمايى؟ لقمان گفت: اگر پروردگارم فرمان دهد به گوش دل مىشنوم و اطاعت مىكنم، چون اگر پروردگارم چنين فرمان دهد، مرا يارى نموده و مرا تعليم داده و عصمت مىبخشد و اگر پروردگارم به من اختيار داده من عافيت و كنارهگيرى از اين مسئوليّت عظيم را ترجيح مىدهم. ملائكه گفتند: اى لقمان، بدان كه حكومت ميان مردم تو را به بيشترين آزمايش و امتحان دچار مىكند و در عوض به بالاترين مراحل دين مىرساند.
در ادامه حديث مىگويد: ملائكه از حكمت او متعجّب شدند و خداى رحمان منطق او را نيكو شمرد، پس از فرداى آن روز، خداوند بر او حكمت نازل فرمود و او را از فرق سر تا نوك پا غرق در حكمت و دانش نمود، در حالى كه خوابيده بود، او را با پوششى از حكمت فرو پوشيد، پس در حالى بيدار شد كه حكيمترين مردم در زمان خود بود و ميان مردم با حكمت و دانش خود حكم مىكرد.
و چون خداوند حكمت به او داد و او خليفه بودن را نپذيرفت، خداوند ملائكه را فرمان داد تا داود را خليفه و حجّت قرار دهند و داود اين امر را پذيرفت و شرطى را كه لقمان كرد، در پذيرش خود قرار نداد، لذا خداوند او را جانشين خود در زمين قرار داد و هر بار كه مبتلا به آزمايش و امتحان مىشد، (به جز يك بار) خداوند او را از خطا حفظ مىكرد و از او در مىگذشت و لقمان از آنجا كه هم عصر داود (ع) بود، بسيار با داود ملاقات مىكرد و او را موعظه مىنمود و داود به او گفت: خوشا به حالت! اى لقمان كه داراى حكمت شدهاى و در عين حال بلا و امتحان از تو منصرف شده، چون داود به مقام خلافت رسيده و با خطا و آزمايش مبتلا گشته است.[3]
———————————————————————-
[1] منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، ج30، ص: 121
[2] سوره لقمان، آيه 12
[3] جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبياء ( قصص قرآن – ترجمه قصص الأنبياء جزائرى) – تهران، چاپ: اول، 1381 ش.
قصص الأنبياء (قصص قرآن – ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص: 469؛ باب سيزدهم؛ درباره لقمان و حكمتهاى او